Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-29@11:23:35 GMT

نامه‌ای از مادرم حوا به پدرم آدم!

تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۳۵۷۸۱

نامه‌ای از مادرم حوا به پدرم آدم!

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: آن هنگام که نطفه‌هایمان بسته می‌شد، آن لحظه که خداوند جنسیت‌مان را تعیین می‌کرد و آن روز که به بهشت آمدیم، هیچ‌کدام دست خودمان نبود که آدم باشیم یا حوا؛ تو می‌دانستی چه می‌شوی محبوبم؟ من هم نمی‌دانستم، اما وقتی که آبِ «چه بودن» از سرمان گذشت و تو آدم شدی و من حوا، دیدم که حوا بودن جرأت می‌خواهد و این امانت چقدر برای شانه‌های کوچکم سنگین است!

تو اما آدم بودی و خیالت راحت بود! توی بهشت می‌چرخیدی و برای فرشته‌ها از عظمت خدایی می‌گفتی که چقدر مهربان است و چطور از روحش در جسمت دمیده اما من دلم می‌خواست تکثیر شوم، مثل میوه‌های بهشت در وجود درخت‌ها! یادت هست؟ می‌گفتی: «حوا جان، زیاده نخواه، ببین چقدر درخت‌های اینجا زیباست، ببین پرنده‌ها را، میوه‌ها را، شیرینی خاصی ندارند؟ پایت را توی جوی‌های شیریِ مشک‌بو نمی‌گذاری؟»

 


شانه‌های زخمی حوا

 

اما حواس من همیشه پرت آنجا بود، آنجا که خدا برای اولین بار از روحش در گِل ما دمید و ما را ما کرد؛ می‌دانی چقدر یواشکی دور آنجا چرخیدم؟ چقدر سراغ آدم‌ها و حواهای دیگر را از فرشته‌ها گرفتم؟ اما دَرَش همیشه بسته بود و هیچ‌کس نمی‌دانست توی سر خدا چه می‌گذرد!

آدم، تو هم دورَت خیلی شلوغ بود و حتی بعضی وقت‌ها مرا یادت می‌رفت اما من حواسم جمع تو بود؛ فرشته‌ها دسته دسته می‌آمدند و زیر پایت به سجده می‌افتادند؛ از زیر سایه‌ی انارها نگاهت می‌کردم، همانطور که نسیم توی زلف‌های مشکی‌ات می‌وزید دستی به بال‌هایشان می‌کشیدی و نشانی خدا را می‌دادی، می‌گفتی که تنها سزاوارِ سجده، اوست و آن‌ها با پرهایی از اکلیل موج‌ها دور سرت تکبیر و تهلیل می‌کردند و به عرش اوج می‌گرفتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 


و حوا از بهشت رانده شد تا مادر باشد

 

اما من با آن‌ها غریبه بودم؛ من آدم‌هایی مثل تو و حواهایی مثل خودم را می‌خواستم که با آن‌ها یک بهشت دیگر بسازیم! یک روز یواشکی این فکرم را به یکی از فرشته‌ها گفتم، بالَش را جلوی دهنم گرفت و تا پشت تپه‌های نور، عقبم کشید؛ می‌گفت خدا کند که خدا این کُفرم را به رویم نیاورد، فکر می‌کرد می‌خواهم جای خدا را بگیرم اما نمی‌دانست که خود خدا همان روز که از روحش در گِلم دمید زیر گوشم زمزمه کرد که «روزی تو باید از روحت در وجود موجودی در اعماق وجودت بدمی!» چند بار از تو پرسیدم: «آدم، این بشارت را خدا به تو نداد؟» و تو هیچ‌وقت از این راز ما سر در نیاوردی! رازی که می‌گفتی بین خداست و حوا!

 


و حوا، مادر شد

 

تا اینکه شیطان وسوسه‌مان کرد و از آن درخت ممنوعه میوه چیدیم، سیبی سرخ و زیبا اما تلخ و زهر، مثل روزِ رانده شدن شیطان! جسم‌هایمان کم کم عاری شد، دست و پایمان را گم کردیم، گفتی: «از برگ‌ها دور خودت بپیچ حوا» و شیطان از دور به غیرتت قهقهه زد اما فرشته‌ها با بال‌هایشان به آغوشم کشیدند تا روز توبه؛ روزی که خدا دلخور بود اما گفت: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»! تو به طرفم با تعجب برگشتی اما من مطمئن بودم از اینکه هنگامه آن بشارت، آن رازِ بین خدا و حوا فرا رسیده و باید به زمین بروم تا از روحم در وجود موجودی در اعماق وجودم بدمم!

 


اشک چشم‌های حوا

 

روز رفتن، فرشته‌ها گریه می‌کردند آدم، من اما خنده بودم، یادت هست چطور محکم به آغوششان کشیدم؟ آنقدر که بال‌هایشان درد گرفت و بلند رازم را توی بهشت فریاد زدم؟ که «من می‌روم تا از روحم در وجود موجودی در اعماق وجودم بدمم»؟!

فرشته‌ها بال گزیدند و تو با تاسف سر تکان دادی، فکر می‌کردید حوا عقلش را از دست داده و دیوانه شده اما خدا دوباره زیر گوشم زمزمه کرد؛ آن روز پرسیدی اما جوابت را ندادم، می‌ترسیدم به گوش شیطان برسد! اما حالا سرت را نزدیک بیاور محبوبم، نزدیک‌تر، حالا که زمین پر از آدم‌ها و حواهای من و توست می‌خواهم برملایش کنم، می‌دانی خدا چه گفت؟ روی شانه‌های کوچکم زد و زمزمه کرد؛ زمزمه‌ای قدسی و شیرین و صمیمی: «فرزندم حوا! فهم این راز برایشان بسی سنگین است، تو زین پس بگو به زمین می‌روم که مادر باشم.»

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: حضرت فاطمه س روز مادر حوا آدم روز زن فرشته ها اما من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۳۵۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت

به گزارش «تابناک»، چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد.

روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت: «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرارهای کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.

خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.

غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»
 
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • تبریک تولد نوید محمدزاده به همسرش | عکس
  • لحظاتی تماشایی از نفس بازغی در پشت صحنه گناه فرشته (فیلم)
  • من، مادرم، خواهرم و برادرم را سلاخی کرده‌ام!
  • نفس بازغی و شهاب حسینی در پشت صحنه گناه فرشته | ببینید
  • شایعه جنجالی درباره دستمزد شهاب حسینی در سریال گناه فرشته
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت